|
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:بهانه رويش, شعر عاشقانه, عاشقانه, ترانه, ترانه عاشقانه, شعر, :: 22:28 :: نويسنده : ترنم
مرا که رها میکنی
دروغ در میان چشم های تو داد می زند
نگو که عاشق منی
نبض تو برای من نمی تپد
اگر دلت به جز حضور من
عشق دیگری نداشت
هنوز بودی و هنوز
در سکوت خلوتم ترانه می شدی
عشق تو دروغ بود
و می روم که گفته اند
یک گل میان باغچه
بهانه ای برای رویش بهار نیست
نظرات شما عزیزان: تنهای متفاوت
ساعت14:21---29 بهمن 1390
من از بادم....تو از باران من از موجم ...تو از ساحل من از امروز...تو ازفردا... من ...از ابرم ...توازدریا اگر باران اگر بادم اگر امروز ویا فردا..وگر از ابر یا دریا بجان جمله یاران ......ترا ایدوست..... من دوست میدارم
salam aziizam up hastim
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی
این هم از لطف شما بود و نمیدانستیم من نکردم گله از عهد و وفاداری تو عهد ما عهد جفا بود و نمیدانستیم رنج بیعشقی و تنهایی و بیمهری یار همه تقدیر خدا بود و نمیدانستیم سلام عزیزم من هر روز میام به وبت بعضی موقع ها نوشته هات اشک من رو در میاره که یکیش همین مطلبت هست. وبت رو خیلی دوست دارم
|